رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
اميررضااميررضا، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

خدا مهربونی کرد

من مامان دو تا فرشته ام

تولدم مبارک

اولش همه شکل هم هستیم کوچولو و کچل حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است با اولین گریه بازی شروع میشه هی بزرگ می شیم بزرگ و بزرگتر اونقدر بزرگ که یادمون میره یه روز کوچولو بودیم دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست حتی صداهامون گاهی با هم می خندیم گاهی به هم! اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده : واسه بردن بازی روی نیمه ی دوم نمی شه خیلی حساب کرد گاهی باید برای بردن بازی بین دو نیمه دوباره متولد شد! یک سال دیگه گذشت یکی میگه یک سال دیگه بیهوده گذشت یکی میگه یک سال بزرگتر شدم یکی میگه یک سال پیرتر شدم یکی میگه یک سال دیگه تجربه کسب کردم یکی میگه یک سال به مرگ نزدیک تر شدم یکی هم اصلا براش مهم نیست و هیچی نمیگه. منم یک سال بزرگتر شدم ... یکسالی که نمی د...
29 دی 1391

نوزده ماهگی نفسکم

رهای عزيزم!  امروز نوزده ماه تمام از همان لحظه اولی كه ديدمت گذشته است نوزده ماه شيرين و پر ماجرا نوزده ماه براي پشت سر گذاشتن ترسهايي كه از بي تجربگي داشتم: ترس از زايمان ترس از شير دهي(كه قبل از آغازش واقعا ترس مشخصي نداشت، ولي بعد از آن ...) ترس از تنها شدن با يك نوزاد پس از گذراندن هفته هاي اول  به همراه مامان جون ترس از واكسن زدن ترس از دندون درآوردن ترس از مریض  شدن بچه و دارو و گهگاه آمپول و آزمایش ترس از سفر رفتن با یه بچه ترس از خطرات ناشي از تازه راه افتادن و كنجكاويهاي كودكانه(كه هنوز هم كم و بيش ادامه داره) ترس از عدم ترب...
9 دی 1391
1